گوسالهٔ سامری ، گوساله‌ای از طلا بوده‌است که سامری آنگاه که موسی به کوه طور رفته بود از زر ساخت و بنی اسرائیل را به پرستش آن دعوت کرد.
خلاصهٔ ماجرا
بنی اسرائیل سالیان دراز زیر شکنجه فرعون بودند تا این که موسی آنان را از عذاب فرعون رهانید و از سرزمین مصر بیرون برد. ولی بنی اسرائیل در نبود موسی به پرستش گوساله سامری روی آوردند. سامری در نبود موسی گوساله‌ای از جنس طلا ساخت و آن را به جواهرات مزین کرد و بنی‌اسرائیل را به پرستش آن دعوت نمود.
کیستی سامری
نام اصلی سامری، موسی بن ظفر، و از نزدیکان موسی بود. گفته‌شده‌است که هنگامی که بنی‌اسرائیل از دست فرعونیان گریختند، سامری که کودک بوده‌است، از جمعیت جا ماند. پس از ۸۰ ماه پدر و مادر او که بسیار اندوهگین بودند، او را بر در خانه‌شان یافتند. این شد که بنی‌اسرائیل بر او ارج می‌نهادند.
سامری در نبود موسی
درخواست بنی‌اسرائیل از موسی برای کتاب و شریعت باعث شد تا موسی ۳۰ روز برای عبادت به کوه طور برود. موسی، هارون برادرش را در میان قوم به جانشینی گذاشت تا به فرمان او زندگی کنند و به طور سینا رفت. به فرمان خدا وعدهٔ ۳۰ روزهٔ او به ۴۰ روز کشید.در این هنگام سامری، بنی‌اسرائیل را گرد خود آورد و گفت موسی با هفتاد تن از میان شما بیرون رفته‌است و همه هلاک شدند. اکنون می‌خواهم خدای موسی را به شما بنمایانم.
ساخت گوسالهٔ سامری
سامری که زرگر بود، قالبی به شکل گوساله از گل درست کرد و آن را در زیر زمین پنهان نمود. سپس مقداری هیزم بر روی آن گذاشت و به بنی‌اسرائیل گفت هر یک دیناری طلا به آتش بیندازند. آنان حدود ۶۰۰۰ درهم در آن آتش انداختند و همچنان که آتش می‌گداخت، طلاها به درون قالب نفوذ می‌کردند، تا آنکه سرانجام سامری رفت و گوساله را بیرون آورد، و بر زمین گذاشت تا همگان آن را ببینند. سپس مردم را به پرستش آن دعوت نمود.
سخن گفتن گوساله با مردم
معروف است که گوسالهٔ سامری بانگی که ملایم گاو است از خود بر آورد. او توانست با این ترفند بیش‌تر بنی‌اسرائیل را گوساله پرست کند. در توجیه صدای گوسالهٔ سامری چنین آورده‌اند:
سامری با اطلاعاتی که داشت، لوله‌های مخصوصی در درون سینه گوساله طلایی کار گذاشته بود که هوای فشرده از آن خارج می‌شد و از دهان گوساله صدایی شبیه صدای گاو بیرون می‌آمد.
گوساله را آن چنان در مسیر باد گذارده بود که بر اثر وزش باد به دهان او که به شکل مخصوصی ساخته شده بود صدایی به گوش می‌رسید.
سامری بعد از ساختن گوساله، مقداری خاک که از زیر پای جبرئیل برداشته بود در جوف آن گوساله ریخت و از گوساله زرین صدای طبیعی بیرون می‌آمد.
چون مردم بانگ گوساله را شنیدند، به یکباره همه سجده کردند و گوساله پرست شدند.چون بنی اسرائیل گوساله را سجده کردند، سامری گفت: «این خدای شماست و خدای موسی».

بر پایهٔ روایات، همهٔ بنی‌اسرائیل به جز دو گروه از آنان، بر گوساله سجده کردند و گوساله پرست شدند. آن‌ها به دستورهای هارون بر خداپرستی توجهی نداشتند. بنی‌اسرائیل روی هم رفته ۱۲ دسته و هر دسته نزدیک به پنجاه هزار نفر بود.

بر پایهٔ روایات، خداوند آن دو قوم را (که گوساله‌پرست نشدند) شامل رحمت خود گردانید و آنان جدا از دیگران به کنار کوه قاف و در نعمت و خشنودی زندگی می‌کردند.
بازگشت موسی علیه السلام
هنگامی که موسی با فرمان‌های خدایی آیات تورات، که بر الواح سنگی نگاشته شده‌بود از کوه طور بازگشت، دید که بیش‌تر قومش گوساله‌پرست شده‌اند. موسی از قوم خشمگین شد و به هارون گفت مگر تو جانشین من در قوم نبودی؟ پس چرا گذاشتی که قوم گوساله‌پرست شوند؟ هارون گفت ای برادر، مرا سرزنش نکن، چون من تنها بودم مرا ضعیف شمردند و به حرف من گوش نکردند. حتی نزدیک بود خودم را نیز بکشند. سپس موسی پرسید چه کسی این گوساله را ساخت؟ گفتند سامری. پس موسی او را خواست و گفت: چه کسی به تو فرمود که فتنه در میان قوم اندازی و آن‌ها را گمراه کنی؟ سامری گفت: به چیزی که دیگران به آن پی نبردند پی بردم و به قدر مشتی از رد پای فرستاده برداشتم و آن را در پیکر گوساله انداختم و نفس من بر من چنین فریب‌کاری کرد.
سپس موسی روی به سوی آسمان کرد و گفت: خدایا اگر گوساله را سامری ساخت، پس چه کسی او را بسخن در آورد؟ ندا آمد که ای موسی من او را به سخن آوردم. پس موسی گفت: این جز آزمایش تو نیست هر که را بخواهی به وسیلهٔ آن گمراه و هر که را بخواهی هدایت می‌کنی.
ندا آمد که چون قوم را به هارون سپردی، این شد. آیا نمی‌دانستی که باید قوم را به خدا بسپاری تا در پناه باشند؟
هر چند بنی‌اسرائیل به راه آمدند و به حکم تورات رفتار می‌کردند ولی هنوز برخی در گوساله می‌نگریستند. پس موسی ، سامری را نفی بلد کرد و به او گفت: "قبل از رفتن ببین که ما معبودت گوساله را که پیوسته عبادت می کردی نخست می سوزانیم و سپس خاکستر آن را به دریا می پاشیم."

حضرت موسی (ع) اراده کرد که سامری را بکشد ولی خداوند وحی کرد که او را نکش چون بر او صفت سخاوت غالب است.حضرت موسی به او گفت : از میان بیرون برو وتو مبتلا به مرض خاصی خواهی شد بطوری که هرکس به تو نزدیک شود خواهی گفت : به من نزدیک نشوید و گر نه تب می گیری . به این ترتیب از میان مردم رفت و در بیابانها تنها زندگی کرد و مرد.

مجازات بنی‌اسرائیل

به این دلیل بنی‌اسراییل مورد خشم خدا قرار گرفتند و چنین شد که به مدت چهل سال در بیابان سینا سرگردان ماندند، تا خداوند آنان را بخشید. بنا به روایت قرآن، سرگردانی قوم یهود در بیابان به خاطر گوساله پرستی نبود، بلکه آنها از فرمان موسی مبنی بر ورود به بیت المقدس سرپیچی و بهانه جویی کردند که در نتیجه از ورود به بیت المقدس به مدت ۴۰ سال ممنوع شدند.
منابع:
فرهنگ فارسی دهخدا
قصه‌های قرآن، صفحهٔ ۱۱۷
تفسیر نمونه، ج ۶ ص ۳۷۱
تفسیر نمونه، ج ۶ ص ۳۷۲محمدحسین طباطبائی، المیزآن (ترجمه) ج ۱۴ ص ۲۹۹
ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳ ص ۴۸۰
قرآن ۲۰/۹۶
قرآن ۲۰/۹۶
قرآن ۷/۱۵۵
قرآن 20/97
قرآن کریم-سوره ۵- آیات ۲۱ تا ۲۶
دایره المعارف تشیع ج 9 ص 35

عاقبت کسی که دنبال قدرت،شهرت و ثروت می رود